جدول جو
جدول جو

معنی گور چشم - جستجوی لغت در جدول جو

گور چشم
کسی که دارای چشمی چون چشم گور (خر) باشد: گور چشمان شراب می خوردند ران گوران کباب میکردند. (نظامی)، پارچه ابریشمی که بوقت بافتن چشم گور (خر) بر آن نقش کنند: قز آکندی از گور چشم حریر بپوشید و فارغ شد از تیغ و تیر. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نور چشم
تصویر نور چشم
منبع کوچکی از نور که کنار دوربین قرار می گیرد و بی آنکه روی نوربینی فیلم اثر سوء به جا بگذارد، چشمان شخصیت مورد نظر را نور می دهد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از شور چشم
تصویر شور چشم
آن که از نظرش به کسی یا چیزی زیان وارد آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور چشم
تصویر نور چشم
روشنایی چشم، قدرت بینایی
کنایه از فرزند عزیز
کنایه از شخص عزیز، نور دیده، نور بصر
فرهنگ فارسی عمید
نابینا کور اعمی. یا کور چشم حریر. (بقلب اضافه)، نوعی پارچه ابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور چشم
تصویر نور چشم
روشنی چشم فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورچشم
تصویر گورچشم
آنکه چشمانی مانند چشم گورخر دارد، برای مثال گور چشمان شراب می خوردند / ران گوران کباب می کردند (نظامی۴ - ۶۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهر چشم
تصویر زهر چشم
غضبی که از نگاه تند محسوس شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر چشم
تصویر پیر چشم
چشمی که بسبب کار بسیار فرسوده و پیر شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شور چشمی
تصویر شور چشمی
شور چشم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوخ چشم
تصویر شوخ چشم
بیشرم، بی ادب، گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوخ چشم
تصویر شوخ چشم
شوخ دیده، بی شرم، بی حیا، گستاخ، زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کور چشمی
تصویر کور چشمی
نابینا یی کوری
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای چشمی گشاده بود فراخ چشم: گاو چشمی چو شیر آشفته شب نیاسوده روز ناخفته. (نظامی)، قسمی بابونه است که آنرا بابونه زرد گویند: زبس کش گاو چشم و پیل گوش است چمن چون کلبه فروش است. (کلیله. مصحح مینوی) توضیح عموم این گلها بنظر مردم شبیه به چشم آمده است و بنامهایی مثل چشم گاو و چشم گربه و چشم بز و چشم آهو و در عربی عین الثور و عین البقرو عین التیس خوانده اند و غالبا در باب جنس و نوع آنها اشتباه و همه را بیکدیگر خلط کرده اند. در کتاب الابنیه گوید بهار را عین البقر خوانند... اسپرمست که اقحوان خوانندش... و نیز بستان افروز جنسی است ازو. در قانون ابن سینا و کتاب الفلاحه و مفردات ابن البیطار بهار را با اقحوان زرد و عرار و بابونج اصفر یکی گفته اند با گلبرگهای زرد و گلهای لوله ای سرخ و در وسط (شبیه به شب بو و همیشه بهار) با برگهای پهن تر و ضخیمتر از برگهای بابونج و این وصف با نوعی از گل داودی نیز مطابق می آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گدا چشم
تصویر گدا چشم
آنکه چشم طمع بمال مردم دارد حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورم چشم
تصویر ورم چشم
چشم آماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهر چشم
تصویر زهر چشم
((زَ))
در ادبیات محاوره ای زهر چشم گرفتن کنایه از بسیار ترساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوخ چشم
تصویر شوخ چشم
((چَ یا چِ))
بی شرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشه چشم
تصویر گوشه چشم
((~. چَ))
کنایه از توجه و التفات مختصر و کوتاه
فرهنگ فارسی معین
کسی که از نظر او به چیزها ضرر رساند و مردم را بیمار نماید، بد چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شورچشم
تصویر شورچشم
((چَ یا چِ))
کسی که از نگاه و نظرش به کسی یا چیزی زیان برسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شورچشم
تصویر شورچشم
ویژگی آنکه از نگاه و نظرش ضرر و زیانی به کسی یا چیزی وارد می شود
فرهنگ فارسی عمید